جدول جو
جدول جو

معنی علی صردر - جستجوی لغت در جدول جو

علی صردر
(عَ)
ابن حسن بن علی بن فضل، مشهور به صردرو مکنی به ابومنصور. رجوع به صردر و مآخذ ذیل شود: معجم المؤلفین ج 7 ص 66 و وفیات الاعیان ج 1 ص 453 و شذرات الذهب ابن عماد ج 3 ص 322 و کشف الظنون ص 773 فهرست المخطوطات المصوره ج 1 ص 461 و فهرست الخدیویه ج 4 ص 248
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(عَ صَ)
خواجه علی صدر، اصل او از خوارزم بود و در خراسان میزیست. وقتی محمد تیمور سلطان بر خراسان مسلط شد برخی از متعصبان اهل سنت شروع به اذیت و آزار شیعیان کردند و فتنه ها برپا ساختند تا اینکه این خواجه علی صدر بنا به درخواست امیر غیاث الدین محمد بن امیریوسف، به محمد تیمور سلطان گوشزد کرد که این اعمال موجب فتنه و تخریب مملکت میشود و بدین ترتیب دستور منع آزار شیعیان صادر شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 4 ص 533)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ ضَ)
ابن حسین بن علی اصفهانی باقولی ضریر. مشهور به جامع و مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابوالحسن (علی بن حسین...) و علی (ابن حسین...) شود
ابن عبدالله بن علی نطوبسی قاهری ازهری ضریر مالکی سنهوری. ملقب به نورالدین و مکنی به ابوالحسن. رجوع به علی سنهوری شود
ابن عبدالله بن عبدالجبار شاذلی ضریر. مکنی به ابوالحسن و ملقب به نورالدین. رجوع به شاذلی و علی بن عبدالله بن... شود
ابن اسماعیل اندلسی مرسی ضریر. مشهور به ابن سیده و مکنی به ابوالحسن. رجوع به ابن سیده و علی (ابن سیده...) شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صَ فَ)
ابن عبدالرحمان بن حسین عثمانی صفدی شافعی. ملقب به علاءالدین. فقیه و مورخ و خطیب و مدرس بود و در سال 759 هجری قمری در صفد درگذشت. او راست: 1- تاریخ صفد. 2- طبقات الفقهاء. 3- النافع فی الفقه. (از معجم المؤلفین از الدرر الکامنۀ ابن حجر ج 3 ص 58 و شذرات الذهب ابن عماد ج 6 ص 187 و کشف الظنون ص 1922)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صُ غَیْ یِ)
ابن محمد بن عبدالحق زرویلی. مشهور به صغیر و مکنی به ابوالحسن. فقیه بود و ابوالربیع او را بسمت قاضی فاس منصوب کرد و مدتی در جامع اجدع آن شهر تدریس کرد. عمر او بیش از یکصد سال بود و در سال 719 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- التقیید علی المدونه، در فروع فقه مالکی. 2- مجموعۀ فتواهای او که شاگردانش آن را جمعآوری کرده اند. (از معجم المؤلفین از الاعلام زرکلی ج 5 ص 156)
ابن زین الدین بن محمد بن حسن بن زین الدین شهید ثانی. مشهور به شیخ علی صغیر. وی نزد عم خود شیخ علی کبیر (متوفی در سال 1013 هجری قمری) تلمذ کرد و تعلیقاتی برکتب او دارد. (از مصنفی علم الرجال آقابزرگ ص 325)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صَ)
ابن محمد بن حسن بن زین الدین شهید ثانی عاملی جبعی اصفهانی. مشهور به شیخ علی صغیر. فقیه و ادیب و محدث بود. در سال 1013 هجری قمری متولد شد و در سال 1103 ق. در اصفهان درگذشت. صاحب ’مصنفی علم الرجال’ نام او را ’شیخ علی کبیر’ ضبط کرده است. او راست: 1- حاشیه بر شرح لمعه. 2- حاشیه بر الصحیفه الکامله. 3- الدر المنثور فی المأثور و غیرالمأثور، در دو مجلد. 4- الدر المنظوم من کلام المعصوم. 5- السهام المارقه من اعراض الزنادقه. (از معجم المؤلفین). صاحب معجم المؤلفین به مآخذ ذیل نیز اشاره کرده است: الثبت بحرانی ص 23. روضات الجنات خوانساری ص 411. فوائد الرضویۀ عباسی قمی ج 1 ص 322. هدیهالعارفین بغدادی ج 1 ص 759. ایضاح المکنون بغدادی ج 1 ص 450. روضات الجنات خوانساری ص 411. امل الاّمل حر عاملی ص 445. و رجوع به مصنفی علم الرجال آقابزرگ ص 331 شود
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صَ)
ابن صلاح بن علی بن محمد بن عبدالله صعدی یمانی زیدی. محدث و اصولی بود و در حدود سال 1070 هجری قمری درگذشت. او راست: 1- ایضاح سبیل الوصول الی معنی ذوی العقول فی معرفه قواعدالاصول. 2- التفضیل لاسباب التنزیل. 3- منهج الکمال فیما جاء فی الحدیث من کلام ذی الجلال. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین ج 1 ص 760)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ صَ صَ)
ابن احمد نجری صرصری. مکنی به ابوالحسن. فاضلی بود از قبیلۀ مصمودۀ کتامه از بلاد هبط. و در سال 1037 هجری قمری درگذشت. او را فهرستی است از شیوخ و سلسله های طریقت خود. (از معجم المؤلفین از فهرس الفهارس کتانی ج 2 ص 114 و دلیل مؤرخ المغرب ص 350)
لغت نامه دهخدا
(عَ مَ لِ)
دهی است از دهستان تیلکوه، بخش دیوان دره، شهرستان سنندج. دارای 130 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین میشود. و محصول آن غلات، عسل، پشم و نخود است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ فَ)
ابن مصطفی قیصری رومی حنفی. مشهور به فردی. متوفی در سال 1127 هجری قمری اوراست: الحاشیهالفردیه علی الحسینیه فی الاّداب. (از معجم المؤلفین از هدیه العارفین بغدادی ج 1 ص 767)
لغت نامه دهخدا
(عَ)
دهی است از دهستان لک، بخش قروه، شهرستان سنندج. این ده مشهور به کریم آباد است. رجوع به کریم آباد شود. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ گُ زَ)
دهی است از دهستان بشیوه، بخش سرپل ذهاب، شهرستان قصرشیرین. دارای 130 تن سکنه. آب آن از رودخانه و از چشمۀ پاطاق تأمین میشود. و محصول آن غلات، برنج، توتون، لبنیات و صیفی است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ خَ)
ابن احمد خرد یمانی. فقیه و اصولی و ادیب بود و به سال 994هجری قمری درگذشت. او را تحقیقی در رسالۀ قشیریه است. (از معجم المؤلفین بنقل از الاعلام زرکلی ج 5 ص 64)
لغت نامه دهخدا
(عَ سُ دَ)
دهی است از دهستان خدابنده لو، بخش قروه، شهرستان سنندج. واقع در 13هزارگزی شمال خاوری گل تپه، و 12هزارگزی خاور راه شوسۀ همدان به بیجار. ناحیه ای است کوهستانی وسردسیر، و دارای 400 تن سکنه. آب آن از چشمه تأمین می شود. و محصول آن غلات، حبوب، انگور، صیفی و لبنیات است. اهالی به زراعت و گله داری اشتغال دارند. راه آن مالرو است، و در تابستان از طریق سراب می توان اتومبیل برد. فاضل آب سراب را در زمستان و بهار در غار بالای این ده بوسیلۀ سدی جمعآوری می نمایند و در تابستان به مصرف آبیاری اراضی طراقیا میرسانند. نام اصلی این ده علی سد است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا
(عَ صَ)
أزهری. عالم در علم بیان بود. او راست: شرک الاّمل لصید شوارد المسائل فی المعانی و البیان و البدیع، که در سال 1311 هجری قمری در مصر پس از مرگ مؤلف بچاپ رسید. (از معجم المؤلفین از فهرس دارالکتب المصریه ج 2 ص 310)
لغت نامه دهخدا
(عَ یِ بَ)
مولانا علی بدر، وی معاصرامیرتیمور گورکانی و از جمله شعرای دارالسلطنۀ هرات بود. و در سال 791 هجری قمری که میرزا میرانشاه فرزند تیمور جهت دفع ف تنه حاجی بیک جونی قربانی به هرات آمده و در باغ زاغان منزل کرده بود، مولاناعلی بنزد او رفت و قصیده ای در مدح وی سرود که مورد پسند میرزا میرانشاه واقع شد. (از حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 550)
لغت نامه دهخدا